افسران جوان جنگ نرم
با نام رضا به سینه ها گل بزنید بست و هشتم صفر سالروز شهادت دومین نور ولایت، صاحب کرامت و شفیع قیامت، امام حسن مجتبى علیه السلام ، را تسلیت مى گوییم. سلام بر تو ای فرستاده خوبی ها، ای مهربانترین فرشته خاک. تو از ملکوت آسمان به زمین فرا خوانده شدی تا انسان را با معنای واقعی اش آشنا کنی. تو، آفتاب روشن حقیقت بودی در شام تیره زندگی. از مشرق دلها برآمدی و اکنون، آسمان تب دار غروب جانگداز توست رنگ عشق به خدا! گاهی داغ آنقدر بزرگ است که سراسر تاریخ را فرا می گیرد! رهبر اگر فرمان دهد جان را فدایش میکنیم بعد از شهدا ما کاری کردیم؟؟! سلام به همه ی دوستان عزیز بسیجی وبلاگ ما میخواد یه مسابقه ترتیب بده با جایزه های توپ سوال: همون طور که برای سنگهایی که تو رمی جمرات استفاده میشه ، قوانین خاصی وجود داره ( مثل 7 عدد باشه و اندازه ی فندق باشه و بین انگشت نشانه و اشاره باشد و ....) به نظر شما چه سنگهایی و چند سنگ برای زدن به شیطان نفس وجود داره؟ مهلت ارسال جواب ها تا روز عاشورا آدرس وبلاگ یا میلتونو برامون بذارین تا در صورت برنده شدن باهاتون تماس بگیریم .
با اشک به بارگاه او پل بزنید
فرمود که هر زمان گرفتار شدید
بر دامن ما دست توسل بزنید
*******
من کیستم گدای تو یا ثامن الحجج
شرمنده عطای تو یا ثامن الحجج
بالله نمی روم بر بیگانگان به عجز
تا هستم آشنای تو یا ثامن الحجج
*******
بر در دوست به امید پناه آمدهایم
همره خیل غم و حسرت و آه آمدهایم
چون ندیدیم پناهى به همه مُلک جهان
لاجرم سوى رضا بهر پناه آمده ایم
*******
امروز که سر بر حرمت می آیم
انگار تمام عشق کامل شده است
ای ضامن آهو ! به غریبی سوگند
دل کندن از این ضریح مشکل شده است
*******
هر چند حال و روز زمین و زمان بد است
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای
آنجا برای عشق شروعی مجدد است
*******
زائری بارانی ام آقا به دادم می رسی ؟
بی پناهم ، خسته ام ، تنها ، به دادم می رسی ؟
گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگیم
ضامن چشمان آهوها به دادم می رسی ؟
من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام
هشتمین دردانه زهرا به دادم می رسی
السلام علیک یا امام الرئوف!
سلام بر تو که مهربانی هایت از شمار زائران انبوهت بسیار بیشتر است.
امروز، سلام اشکبار ما با سوختن «اباصلت» همراه شده است.
*******
سلام بر تو ای خورشید تابان خراسان که تمام انگورها، مرثیه خوان واپسین لحظات توانَد.
*******
سلام بر تو ای عصمت هشتم! کوچه های توس، هنوز بوی عطرآگین تو را می دهد و آوای غریب ملایک هنوز در طواف حریم کبریایی ات به گوش می رسند.
*******
ای امام الرئوف! همراه با کبوتران حرمت، محزون و گریان دل را به دور بارگاه تو پر مى دهیم تا با زمزمه ملائک همراه شویم.
سردار مظلوم عشق! جز تو، کدامین سردار، در مأمن خانهاش آماج ستیز دشمنان شد و کدامین دلاور چون تو، به تیغ توطئه کشته شد؟!
* * * * * * * * *
بوی غربت حنجرهات، جهانی را غریبانه به گریه میاندازد.
نفسهای غریبانهات، گریبانت را آغشته غریبترین پیراهنها کرده است.
در پیراهنت، غریبترین یوسفها گریه میکنند ستارههای آسمان، از چشمهایت لبریز شدهاند.
من شش دهه برای حسینت گریستم
تا اشک غم برای تو جاری کنم حسن
* * * * * * * * *
حتی نوادگان تو صاحب حرم شدند
باید برای قبر تو کاری کنم حسن
* * * * * * * * *
تو میراث دوش علی برده ای
که با تو مدینه یتیمی نداشت
کنار قبر مادرش واویلا
شد تیرباران پیکرش واویلا
* * * * * * * * *
آخر یه روز شیعه برات حرم میسازه
حرم برای تو شه کرم میسازه
* * * * * * * * *
به آسمان خدا یک ستاره مى پیوست
شهید عشق، به باغ بهاره مى پیوست
گدازه هاى جگر از گلوى یک خورشید
به ماجراى فدک، پاره پاره مى پیوست
* * * * * * * * *
تو کدامین عهد را روز ازل بسته اى که حتى مزارت، حتى کفنت، آماج ستم ستمگران است؟
پسر فاطمه! جگر پاره ات قصه گوى افسانه هاى خونین عرب خواهد ماند تا آواز کودکان غم در بادیه هاى حجاز باشد و مویه کولیان و آوارگان دشت هاى خشک عراق
* * * * * * * * *
سلام، غریب تر از هر غریب!
سلام، مزار بی چراغ، تربت بی زایر، بهشت گمشده!
سلام، آتشفشان صبر، چشمان معصوم، بازوان مظلوم، زبان ستمدیده!
سلام، سینه شعله ور، جگر سوخته، پیکر تیرباران شده!
سلام، امام غریب من!
* * * * * * * * *
ای کریم آل طه ! باور کن آسمان، تاب تنهایی نمی آورد و کمرش زیر داغت، خم خواهد شد.
* * * * * * * * *
اى کریم اهل بیت علیهم السلام! قلب اندوهگینمان در عزاىت ، دیدار و شفاعتت را در قیامت مى طلبد تا طعم بخشندگى تو را دریابیم.
ای کریم آل طه ! بوی غربت حنجره ات، جهانی را غریبانه به گریه می اندازد.
* * * * * * * * *
کسی ندیده یه کریم پاره جگر شه
دلش ز زخم زبونا پر از شرر شه
کسی ندیده یک کریم پاره کفن شه
میان تابوت ز جفا خونین بده شه
فقدان رسولان، پشت اهالی ایمان را می شکند و عشق را داغدار می کند؛ رحلت رسول اعظم اسلام تسلیت باد!
* * * * * * * *
سیاه پوش بیست و هشتمین روز صفر، شانه به شانه آسمان فشرده در ابر مدینه مى گریم.
* * * * * * * *
به گلها بگویید به اشک ژاله، رخ بشویند و بلبلان را به نوحه خوانی بخوانید که پیامبر باران، امشب دیگر نمی خندد.
* * * * * * * *
در شب رحلت خاتم انبیا، محمد مصطفی (ص) فرشتگان عرش می گریند. عاشقانش با چشمانی اشک آلود، مرثیه غم می سرایند. ما نیز در شب رحلت آسمانی اش در سوگ می نشینیم.
* * * * * * * *
رحلت پیامبر اعظم، معراج وصال اوست با حضرت دوست. رحلت جانسوزش را به عاشقان رسالتش تسلیت می گوییم.
* * * * * * * *
در شب رحلت پیامبر اعظم (ص)، اشک غم می ریزیم و بی تاب می شویم. عروج آسمانی اش را تسلیت می گوییم.
* * * * * * * *
غمی در سینه ام می جوشه امشب
چراغ آسمون، خاموشه امشب
گمونم پیرنِ مشکی شو، زهرا علیهاالسلام
به جای مادرش، می پوشه امشب!
* * * * * * * *
یا رسول اللّه! امروز ماتم سرای دل را به نام تو، سیه پوش کرده ایم و نام مبارک تو را با درود و تحیّت بر زبان جاری می سازیم.
* * * * * * * *
اى خاتم مهربانى و عشق! سلام بر تو که گام هاى مهتابى ات شب هاى جهل بشر را به جاده هاى راستى کشاند!
* * * * * * * *
یا رسول الله! مثل تو دیگر در پهنه زمین تکرار نخواهد شد، اما با تکرار صلوات بر تو، نور حضورت را در قلب خود احساس مى کنیم.
* * * * * * * *
یا رسول الله! با غروب آفتاب تو، کعبه تا قیامت سیه پوش گشته و زمزم، اشک عزا به رخسار مکه مى ریزد.
* * * * * * * *
یا رسول الله باور کن آسمان، تاب تنهایی نمی آورد و کمرش زیر داغت، خم خواهد شد.
* * * * * * * *
یا رسول الله وقتی تو رفتی، چشمان آسمان سیاهی رفت و اشک از نگاه ستاره غلتید.
وقتی مشکی مد باشه خوبه وقتی رنگ مانتو شلوار باشه خوبه
وقتی رنگ عشقه خوبه!
وقتی رنگ کت و شلوار باشه با کلاسه!
وقتی لباس های شب تو مهمونی ها مشکی باشه باکلاسه!
اما
وقتی رنگ چادر من مشکی شد
بد شد!
افسردگی می آورد!
دنبال حدیث و روایت می گردند
که رنگ مشکی مکروهه!
مشکی تا جایی که برای لباس های شما بود خوب بود و باکلاس به ما که رسید بد شد
من و متهم می کنید به افسردگی به دل مردگی
و من توی زندگی دنباله لحظه ای هستم که افسردگی گرفتم به حکم شما!
چرا حجاب را مساوی با افسردگی می دانید!
دوست دارم چادر مد شود مشکی رنگ عشق باشد...عشق به خدا بدون افسردگی!
گاهی قیام آنقدر اثربخش است که خاکسترهای روبه خاموشی را دوباره شعله ور میسازد!
گاهی حضور خدا آنقدر قابل لمس است که میتوان تک به تک به میدان رفت و ناجوانمردانه به شهادت رسید!
گاهی شش ماهه آنقدر بزرگ است که قربانی میشود!
گاهی سه ساله آنقدر با عظمت است که تاب اسارت می آورد!
گاهی دنیاطلبی آنقدر زیاد است که امام و ندای حمایت خواهی اش نشنیده گرفته میشود!
گاهی فاجعه آنقدر عظیم است که زمین را تاب نیست!
و گاه.... ما چقدر غافلیم و دور...!!!
میدونم یه سوال تکراریه که هر وقت به جوابش فکر میکنی یه عرق سرد رو پیشونیت میشینه و قلبت لبریز میشه از یه حس دردناک،ولی راستش رو بخوای هنوز خودم یه جواب درست و حسابی واسه این سوال پیدا نکردم...این جمله رو بارها دیدی روی پوستر بزرگداشت یه شهید یا روی پلاکارت یادمان شهدا و یا روی عکس تکه ای استخوان،هر دفعه هم با دیدن اون از خودت میپرسی آیا واقعا کاری کردم که جبران جبهه نبودنم رو بکنه؟؟؟
یا کاری کردم که دینی که نسبت به آسمونی ها دارم رو ادا کرده باشم؟؟؟یا کاری نکرده باشم که شرمندشون بشم اون دنیا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هر چی میگردی تا برا این سوالها جواب محکمی پیدا کنی نمیتونی،دلت بدجوری میشکنه،مگه میشه فراموششون کرد یا راهی برا فرار پیدا کرد تا جواب این همه سوال رو ندی؟!
نه!واقعا سخته،نمیشه گذشت از اون همه عشق و شور،از لحظه هایی که میشه با یه حس ناب اونقدر اوج گرفت تا به خدا برسی...
من و تو دلتنگیم برا بودن توی اون ثانیه های طلائی تا بتونیم پرواز رو یاد بگیریم
هر چه گفتیم غیر صحبت یار در همه عمر از آن پشیمانیم
بیا از اول از ابتدای عاشقی از اولین قدم برای دل دادن و دل سپردن شروع کنیم:
من و تو عاشقیم و سخته عاشق موندنی بشه،باید رفت مثل همه ی عشاق......
با بال شکسته پر کشیدن هنر است این را همه ی پرندگان میدانند
حالا که میخوای به جواب اون سوالها فکر کنی و پی به دلتنگیت ببری،این دلت به چشمات وصل میشه و میشه قصه ی باریدن بارون از ابر
شاهد مرگ غم انگیز بهارم چه کنم؟
ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم؟
من کزین فاصله،غارت زده ی چشم توام
چون به دیدار تو افتد سر و کارم چه کنم؟
از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند
سخت دل بسته ی این ایل و تبارم چه کنم؟
یک به یک با نفسهایت دل من مشغول است
میله های قفسم را نشمارم چه کنم.....
و این حدیث معطر تا آخرین قطره،بر تاریخ نازل میشه و سبز میمونه.
دلم می خواست بنویسم، درد دل یا دل پر درد هر دوتاشون یکی هستن فقط فرقشون اینه که اولی شرح حالش مصداق این بیته:دلی دارم به مثل زلف لیلی اگر دستش زنی میپاشد از هم
آره،درد دل مال دلایی که مثل زلف یارن...
دومی نه،اهل داد و قال نیست،بیشتر اهل حاله،حالم که مال لحظه های ناب سکوت و بزم شراب یار غائب...
القصه،دل ما دل پر درده که میخواد ناله ها و غصه ها شو با قیمت گزاف به اون بالایی ها بفروشه.دلتنگی و درد دل و قیل و قالشم هر وقت به تو فکر میکنه و میخواد پریشون شه این بیت و تداعی میکنه:گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود.........................
رفیق:با این همه شرح حال بازم موندم تو جواب اون سوالها.کاش میشد خودشون بیان و رسم پرواز و یادمون بدن...
Design By : Pichak |